رو اعصاب تر از اون آدمایی که نمی فهمن دوسشون داریم...
اونایی هستن که نمیفهمن ازشون متنفریم
صرفا جهت خندههـی رفیق زمان است که وفاداریِ تو را ثابت میکند نه زبان |
شغل انبیایه معلم داشتیم تو کلاس می گفت شغل ما شغل انبیاست. منم اومدم خودشیرینی کنم گفتم انبیا که همشون چوپانی می کردن نه گذاشت نه برداشت گفت منم دارم همین کارو میکنم دیگه گوسفند... خدا حفظش کنه زیادی رک بود.. دوست،دشمنبا وجود این دوستا آدم دیگه احتیاجی به دشمن نداره!!! همسایهبرای همسایه ات هم چراغ آرزو کن... قطعا حوالی خانه ات روشن تر خواهد شد!!! جیگرخیلیا مارو خر فرض کرردن،غافل از این که من خر نیستم.......جیگرم..چیگرم..جیگرم :))) آدم باشبه بعضیام باس گفت:یه دفه امتحانی آدم باش.....شاید خوشت اومد کتاب فیس بوک دوم دبستان: ای پیج تو بهترین سراغاز بی vpnتو نامه کی کنم باز ای پست تو مونس روانم جز لایک تو نیست در توانم هم پست های نانموده دانی هم کامنت هیی نا نوشته خانی از این نتتظار رهاییم ده با پروفایل خود اشنایی ام ده دلیلرایج ترین دلیل پسرا برایی جمع نکردن رختخوابشون
شب دوباره میخوام بخوابم دیگه دنیای مندر دنیای من فقط یک نفر لبخند مرا میخواست، عکاس بود ک اوهم پولش را گرفت تن تاکشیش سال پیش یه دسگاه خارجی تن تاک خریدیم واسه درازو نشست حالا الان تو تلوزیونمون تبلیغ میکنن اختراع شده برای اولین بار در ایران هیچی دیگه منم ب فکر افتادم برم برق رو اختراع کنم» ایا میدانید در زمان شاه عباس صفوی چاپار هایی وجود داشته ک سرعتشان از سرعت اینترنت امرو ی بیشتر بوده؟ فیس بوکاز تو هواپیما پست داده الان نمی دونم دقیقا کجام بش کامنت دادن دکتر بزن فیس بوک دات کام اگه فیلتر بود تو ایرانی
ینییا:( حتما بخونیدش ولا از دستتون رفته................................................خب بچه ها یه مطلب جالب دیگه واستون گذاشتم.امیدوارم خوشتون بیاد: مکالمه جاستین با سلنا ... سلنا به جاستین زنگ می زنه 5 تا6تا بوغ می خوره.جاستین گوشی رو بر نمی داره.دوباره زنگ میزنه جاستین بر می داره می گه:الو سلنا:سلام عزیزم جاستین:بنال حوصلتو ندارم سلنا:جااااااااستتتتتییییین ادبت کجا رفته؟ جاستین:خب بابا.سلام سلنا:افرین پسر خوب.خوبی؟ جاستین:نه سلنا:چرااااااااااعززززززییییییییزم؟ جاستین:اه ولم کن اصلا خوبم.عالیم سلنا:نمی خوای ادامه بدی؟ جاستین:واااااییییییی اه.تو خوبی؟ سلنا:الان که دارم باهات حرف می زنم عالیم عزیزم.چه خبر؟ جاستین:هیچی سلنا:جااااااستتتتتتییییییین جاستین:اه.چه خبر؟ سلنا:هیچی دلبرکم.چی کار می کنی؟ جاستین:دارم با تو زر می زنم سلنا:جا جاستین:خیلی خب بابا ادامه نده حوصله صدای نکرتو ندارم.دارم با تو حرف می زنم.تو چی کار می کنی؟ سلنا:دارم با گلم صحبت می کنم.برنامت چیه واسه امشب؟ جاستین:به تو چه.ببخشید هیچ برنامه ای ندارم. سلنا :میای اینجا؟ جاستین:کی اونجاست؟ سلنا:هیشکی مامان اینا جاستین:حالا که فک می کنم کلی کار دارم.با مایلی برم سینما و... سلنا جوش می اورد: با کییییییی؟ جاستین:ها.با مامان اینا سلنا :جااااستتتتتیییین راستشو بگو جاستین :اصلا به تو چه با کی میرم سینما. سلنا در حال گریه کردن:جاستین مگه من... جاستین در این لحظه تلفن را قطع می کند. بعد از 10 ثانیه سلنا زنگ می زند... سلنا عصبانی:جاستین اگه با اون دختریه××××بیرون بری من××××× جاستین:باشه باشه .گ×× خوردم اصلا امشب بیرون نمی رم سلنا ارام میشود:عزیزم جاستین:ها سلنا:می گم برنامه فردات چیه؟ جاستین:نمی دونم فردا باید چه غلطی بکنم.. سلنا:میای اینجا جاستین:کی اونجاست؟ سلنا:هیشکی تنهام جاستین شاد و شنگول:باشه باشه حتما میام. سلنا :چرا وقتی مامان اینا هستن نمیای؟ جاستین:چون ازشون بدم میاد سلنا:جاااااااسسسسستتتتتییییین جاستین:اوخ.ببخشید نمی دونم چرا وقتی هستن نمیام. سلنا:خیلی بی ادبی جاستین:از تو یاد گرفتم سلنا:جاااااسسسسستتتتیییییین جاستین:زهر مار سلنا:فردا می بینمت جاستین:کو تا فردا سلنا:دفه اخرت باشه در باره اون دختره×××××حرف می زنی جاستین : خب سلنا:بای عزیزم و جاستین تلفن را قطع می کند وبعد از دو ثانیه زنگ می خورد سلناست سلنا:جااااااستتتتتیییین جاستین:دیگه چه مرگته؟ سلنا:خدافظی نکردی جاستین:خدافظ سلنا:شب بخیر گل یاسم جاستین:بخیر و جاستین تلفن را قطع می کند.
پشت صحنه راز وقامن نظری ندارم فقط زیاد نخندین روده بر می شید ! مسئولیت اورژانس و ما نمی پذیریم!!! |
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |